هیجانات
هیجانات چه زمانی بوجود می آیند؟
احساسات مانند زنگ های درونی ما هستند. تصور کنید گرسنه هستید و یک پیتزا می بینید چه احساسی به شما دست می دهد؟ مغز ما مانند یک کارآگاه است که همیشه بررسی می کند که آیا اتفاقی که می افتد برای ما خوب است یا بد.
بنابراین، وقتی با چیزی روبرو می شویم، مغز ما به سرعت تصمیم می گیرد که آیا این به من کمک می کند یا نه؟ اگر اینطور باشد، ممکن است احساسات خوشایندی مثل شادی یا آرامش را تجربه کنیم. اگر اینطور نباشد، ممکن است ناراحت یا مضطرب یا خشمگین شویم.
اصولاً احساسات مانند داوران شخصی ما هستند. آنها زمانی ظاهر می شوند که بفهمیم آیا آنچه در حال رخ دادن است همان چیزی است که می خواهیم یا آن چیزی نیست که در حال حاضر به آن نیاز داریم. آنها سیگنال هایی هستند که به ما می گویند چه چیزی برای ما خوب است یا نه! احساسات از نیاز های ما سخن می گویند.
هیجان نشانه ای فراهم می کند که نشان می دهد چه نیاز هایی در لحظه فعال شده اند
هیجانات مثل نشانههای راهنمایی هستند که بدن و ذهن ما به موقعیتهای مختلف فکر میکنند و بر اساس نیازها و خواسته های ما واکنش نشان میدهند. وقتی یک واقعه ای رخ میدهد، مغز ما سریعاً تحلیل میکند که آیا این وضعیت به نیازهایمان میپردازد یا نه. اگر با نیازها و خواسته های ما همخوانی داشته باشد، هیجانات مثبتی مانند شادی ابراز پیدا میکنند.
مغز ما همیشه در حال تحلیل وضعیتهای مختلف است. وقتی یک وضعیت جدید را تجربه میکنیم، بخشهای مختلف مغز سریعاً ارزیابی میکنند که آیا این وضعیت به نیازها و انتظارات ما میپردازد یا خیر. اگر وضعیت مطابق با نیازها و خواسته هایمان باشد، هیجانات مثبت مانند خوشحالی و امید پیدا میکنیم و برعکس این موضوع نیز صادق است.
همچنین هیجانات میتوانند به ما کمک کنند تا نیازهایمان را بهتر درک کنیم. زمانی که احساساتی مانند نگرانی یا ترس در ما برانگیزنده میشوند، میتوانند به ما نشان دهند که چه نیازهایی ممکن است در معرض تهدید قرار گرفته باشند و به ما کمک کنند تا بهتر برای حفظ خود و اطرافیان و محیط اطرافمان بکوشیم.
اگر چه که هیجانات در فرایند تکامل باعث سازگاری هستند اما به دلایل متفاوت این سیستم می تواند ناسازگار شود
هیجانات نقش مهمی در زندگی ما دارند. آن ها به ما کمک میکنند تا به محیط اطرافمان واکنش نشان دهیم و با شرایط مختلف سازگاری پیدا کنیم. ولی ممکنه این سیستم هیجاناتی که در مغز ما وجود داره، به دلایل مختلف ناسازگار شود.
مثلاً وقتی هیجانات به شدت افراطی باشند، مثل اضطراب شدید یا خشم، میتوانند ما را از سازگاری با محیط دور کنند. گاهی اوقات نیز پاسخ های هیجانی ما با چیزی که در واقعیت به آن نیاز داریم همخوانی ندارند و می توانند ناسازگارانه باشند.
عوامل مختلفی ممکنه باعث ناسازگاری هیجانات شوند، از جمله تجربههای گذشته، شرایط فعلی زندگی، یا حتی مشکلات سلامت روان در نتیجه، این ناسازگاری ممکنه باعث مشکلات روانی یا رفتاری شود که نیاز به کمک حرفهای دارد.
پاسخ های هیجانی ذاتی و پاسخ های اکتسابی یا اموخته شده می توانند باهمدیگر ترکیب شده و توسط محرک های آموخته شده فعال شوند
پاسخهای هیجانی ما دو دسته مهم دارند: یکی از نوعی ذاتی است که از پیش از تولد تا به امروز در ما وجود دارد و دیگری پاسخهایی هستند که طی زمان یاد گرفتیم. مهم اینجاست که این دو نوع پاسخ ممکن است باهم ترکیب شده و توسط محرکهایی که یاد گرفتهایم، فعال شوند.
پاسخهای هیجانی ذاتی یعنی واکنشهایی که از پیش توسط مغز ما برای محافظت از خودمون یا برای بقا ایجاد شده. این واکنشها مثل نگرانی یا ترس در مواجهه با خطر یا شادی در مواجهه با چیزی که به نیازمون پاسخ داده، از طریق ژنتیک به ما داده شده.
اما پاسخهای آموخته شده به محرکهایی مربوط است که در طول زمان با آنها روبهرو بوده و واکنش نشان داده ایم پس در نتیجه این محرک و هیجان را آموخته ایم. این دو نوع واکنش در زندگی ما با هم ترکیب میشوند و بسته به شرایط، یکی ممکنه بیشتر از دیگری فعال بشه.
دیدگاهتان را بنویسید