هنر سوگواری و درک کردن غم
v داستانی در رابطه با شکست و غم
مهتاب همیشه به نقاشی علاقه داشت. از روزی که قلم مو را به دست گرفت، رنگهای زنده و ضربات زندگی او بودند. رویای او این بود که آثارش را در یک گالری هنری معتبر به نمایش بگذارد. با هر نقاشی روحش را روی بوم میریخت. روزها به شب تبدیل شدند و شب ها به سپیده دم تبدیل شدند که همه در هنر او غرق شدند.
با این حال، لحظه رویارویی با واقعیت فرا رسید که نمونه کارهای او توسط گالری ها یکی پس از دیگری رد شد. نامه های رد روی هم انباشته شدند و هر ضربه قلم مو مانند تلاشی ناموفق برای تحقق نیافتن آرزویش به نظر می رسید. مهتاب نمی توانست نقاشی کند و پالت که زمانی پر از زندگی بود، تاریک به نظر می رسید.
طرد شدن او را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد. مهتاب غرق غم و اندوه و احساس شکست، شروع به فاصله گرفتن از اشتیاق خود کرد. کارگاه رنگارنگ او به مکانی برای سکوت، خلا و بیرنگی تبدیل شد. او دیگر نمیتوانست در هنرش آرامش پیدا کند و رنگهای پر جنب و جوش اکنون سایههای خاموشی از ناامیدی بود.
با این حال، مهتاب در اعماق درد دلش در یک منبع غیرمنتظره آرامش یافت؛ یک گروه پشتیبانی که او را درک می کردند. مهتاب در محاصره افراد همفکری که درد ناامیدی را درک می کردند، شروع به اشتراک گذاشتن تجربیات خود کرد. با کمک آنها، او فهمید که شکست یک نقطه پایانی نیست. این یک پله به سوی رشد بود.
از طریق به اشتراک گذاشتن و یادگیری از دیگران، اشتیاق و انعطاف پذیری برای برداشتن دوباره قلم مو را آموخت. این بار، بوم فقط سطحی برای رنگ ها نبود. این بازتابی از سفر او بود. روایتی از مبارزات و گواهی بر قدرتی که در آسیب پذیری یافت می شود. نقاشیهای او دیگر نه تنها از رویاهایش سخن میگفتند، بلکه از نبردهایی که او میجنگید و پیروزیهایی که جشن میگرفت نیز صحبت میکردند.
مهتاب متوجه شد که شکست او را تعریف نمی کند. این یک معلم بود، یک همراه در روند بهتر شدن. او شروع به تفسیر مجدد شکست های خود کرد و به آنها اجازه داد تا او را به سمت مسیرهای هنری جدید هدایت کنند.
با گذشت زمان، نقاشی های مهتاب بار دیگر شور و نشاطی را از خود ساطع کردند، اما اکنون با معنایی عمیق تر. احساس غم و اندوه که زمانی فلجش میکرد، دیگر مانعی نبود، بلکه کاتالیزوری برای بیان هنری او بود. او با اعتراف به احساساتش و پذیرش چالش هایش، راه های جدیدی برای ایجاد، به اشتراک گذاشتن و بهبود یافتن پیدا کرد.
v چرا دانستن در رابطه با احساس غم اهمیت بسیاری دارد؟
چون همه ی ما غم شکست را تجربه می کنیم منتهی اگر آموخته نباشیم چطور بعد از این شکست ها با غم ناشی از آن چه کنیم این غم می تواند برای مدت های طولانی ما را زمین گیر کند پس به نوعی داشتن آگاهی و توانایی و مهارت مدیریت احساساتی مثل غم ما را در بلند شدن و ادامه دادن بهتر زندگی یاری خواهد رساند و از ما مراقبت می کند، این مهارت و علم به از ما مراقبت می کند.
همه ی ما غم ناشی از دست دادن چیزی یا کسی را تجربه می کنیم و لازم است که مهارت و هنر سوگواری را از پیش از غم های بزرگ و شدید به صورت های کوچک تری در زندگی تجربه کنیم و آموختن هنر سوگواری کردن باعث خواهد شد به مرور زمان و با گرمی و محبت و صمیمیت، نفس یا خود یا سلف ما یاد بگیرد و به پذیرش برسد یعنی به اندازه ای گسترش و کشش پیدا می کند که توانایی تحمل آن مسئله را خواهد داشت. مسئله و غم همان قدر عمیق و بزرگ است منتهی خود یا سلف یا ظرفیت روانی ما دیگر بزرگ تر شده است و توان سنگینی آن غم را پیدا خواهد کرد.
آگاهی داشتن در رابطه با احساس غم باعث می شود بهتر بتوانیم همدلی کنیم و دیگران را بهتر بفهمیم که در نتیجه باعث بهبود روابط و حتی خودشناسی بیشتر میشود زیرا زمان هایی وجود دارند که دیگران می شوند آیینه ی وجود ما و می توانیم قسمت های پنهان خود را در دیگران مشاهده کنیم.
داشتن آگاهی و توانایی مدیریت غم به سلامت روانی و جسمی ما بسیار کمک خواهد کرد. همین طور به مرور خواهیم توانست بهتر این احساس را در بین جامعه درک کنیم
و بپذیریم که همه می توانند ناراحت و غمگین شوند و گریه کنند و دیگر سرکوب کردن این احساس باعث نخواهد شد که در غالب خشم کار دستمان دهد.
زمانی که بتوانیم احساس غم را ببینیم درک کنیم اجازه بروز دهیم و نیاز ها و خواسته هایش را درک کنیم آن وقت بعد آن می توانیم بهتر زندگی کنیم و به زندگی روزمره و کاری خود بپردازیم و کمتر دچار حمله های عصبی و دیسترس می شویم و مشکلات سایکوسوماتیک را بهتر بهبود خواهیم داد.
اگر بخواهیم احساسات بنیادینی همچون غم را نادیده بگیریم و صرفا بر اساس عقل و منطق صرف عمل کنیم، انرژی روانی که برای سرکوب این عواطف مصرف می کنیم اجازه درست عمل کردن به ما نمی دهد و همین طور این احساسات برای ما جنبه ی زیستی و بقا و تکاملی مهمی داشته اند و نادیده گرفتن آنها کار خردمندانه ای نیست و بسیار آسیب زننده است.
غم در عین حال می تواند بسیار فعالیت قشر مغزی و تفکر و عقل و استدلال را برای حل مسائل مختل و ضعیف کند و در عین حال بسیار می تواند زمینه ساز بسیار از اعتیاد های رفتار یا جنسی یا اعتیاد به مواد باشد مخصوصا که زیر غم اضطراب زیادی نیز مشاهده می شود شاید هم نوعی ترس و احساس ناامنی.
v احساس غم چیست؟
غم یکی از احساسات و هیجانات مهمی است که انسان ها در طول زندگی شان آن را تجربه می کنند، با شدت ها و کیفیت های متفاوت. غم یکی از احساسات بنیادین و مهم انسانی است. احساس غم اغلب به علت از دست دادن کسی یا چیزی می تواند بوجود بیاید و یا به علت شکست خوردن در رسیدن به خواسته یا میل یا هدفی. هیجانات و واکنش های فیزیولوژیکی بدن نسبت به غم از دست دادن و غم شکست خوردن متفاوت بوده است یعنی واکنش های بدن نسبت به غم از دست دادن اغلب اشک بوده در صورتی که غم ناشی از شکست می تواند در لباس خشم خودش را نشان دهد مخصوصا اگر در موقعیتی قرار گرفته باشیم که وجود ظلم و عدم عدالت را نیز حس کنیم، احتمال بوجود آمدن خشم زیاد است منتهی زیر این خشم یک غم وجود دارد. لازم است با توجه به هر موقعیت کاوشی درست و همدلانه صورت بگیرید تا احساس زیرین به درستی خودش را نشان دهد و زبان به سخن بگشاید تا نیاز مطرح و حل شود و اقدامی درست شکل گیرد.
احساسات ما یک پرونده ای را روی میز عقل قرار می دهند تا عقل و منطق گره از کار آن پرونده باز کند. احساس غم معمولا نیاز هایی را مطرح می کند که باید به آنها گوش داد تا مسئله شناسایی و حل شود، احساس غم معمولا از عدم توانمندی، عدم محبوبیت فرد و شکست ها و از دست دادن ها عدم احساس ارزشمندی، احترام و… حرف میزند البته برای هر انسان متفاوت است و خوب است به احساس هر شخص جداگانه گوش داده شود.
· رفتار های بدن هنگام غم
احساس غم معمولا با احساس سستی، انزواطلبی و نیاز به تنهایی و خلوت کردن، اشک ریختن، نیاز به محبت و آغوش و کاهش انرژی و فعالیت همراه است. فرد به یک حالت چهره ی معمولی و اغلب افتادگی در حالت لب ها و صورت و بدن میرسد و راه رفتن آهسته ای خواهد داشت و میل و اشتیاقش به موارد لذت بخش کم می شود یعنی لذت جویی اش کاهش می یابد.
· انتقال دهنده های عصبی و هورمون ها هنگام تجربه ی غم
در رابطه با انتقال دهنده های عصبی یا نوروترنسمیتر ها باید بگویم که دوپامین، سروتونین، نوراپی نفرین و اندروفین به علت کاهش درد و ضد درد بودنش خیلی برای و به هنگام پردازش احساس غم اهمیت دارند. ترشح شدن یا عدم ترشح شان به پردازش و کنار آمدن بهتر انسان با رنج و احساس غم کمک شایانی می کنند.
احساس غم می تواند بسیار برای انسان دردناک و اضطراب آفرین باشد و زیر غم و افسردگی می توانیم اضطراب را مشاهده کنیم در صورتی که بر عکس این الزاما درست نیست یعنی ما زیر اضطراب الزاما غم را مشاهده نخواهیم کرد. احساس غم به علت ایجاد درد روانی همان نقاطی از مغز را فعال می کند که درد فیزیکی آنها را فعال می کند برای همین دارو های ضد درد و کار ها و رفتار هایی که برای کاهش درد جسمی پیشنهاد و توصیه می شوند برای کاهش درد روانی نیز جواب می دهند.
· تغییرات فیزیولوژیکی بدن هنگام تجربه غم
تغییرات فیزیولوژیکی که در بدن اتفاق می افتند در زمان احساس غم برای افراد متفاوت است، تغییرات در سطح هورمونی و انتقال دهنده های عصبی گفته شد. در زمینه ی تغییرات در ریتم تپش قلب، افزایش یا کاهش فشار خون و تغییرات تنفسی همین طور تغییرات در هضم غذا و حرکت روده ها، سطح الکتریکی پوست تماما به سبک پردازش هیجانی آموخته شده ی هر فرد بستگی دارد و همین طور کاملا وابسته به شرایط و موقعیت ها متفاوت است، گاهی افزایش گاهی کاهش می یابد و خوب است نسبت به هر شرایط کاوش و تعمق و بررسی توسط متخصص صورت بگیرد.
مقداری از ابراز و شیوه ی پردازش و ابراز احساسات مثل غم بسیار بستگی به فرهنگی و جغرافیایی که فرد در آن رشد کرده است دارد برای مثال شیوه ی ابراز غم ناشی از سوگ عزیزان در قبایل آفریقایی بسیار متفاوت تر از شیوه ای ابراز همین احساس غم در اروپا، آمریکا و آسیاست.
v طیف گسترده ی احساس غم
احساس غم طیف های گسترده و متفاوتی را شامل می شود، بعضی مواقع یک ناراحتی سطحی است، بعضی اوقات یک دلشکستگی عمیق تر، بعضی مواقع یک از دست دادن عمیق و سوگواری است و همین طور بعضی اوقات افسردگی است که ملاک های خاص خود را دارد و کل زندگی شخصی و کاری انسان را بهم می ریزد، خوب است که موقع احساس غم خود بسنجیم که:
آیا میزان غم مان با آن موقعیت همخوانی دارد یا خیر؟
آیا خیلی بیشتر یا کمتر از حدش این احساس را بروز نداده ایم؟
آیا بیش از اندازه آنرا سرکوب نکرده ایم؟
سنجش شدت رویداد و میزان بازخورد احساسی ما در برابر آن رویداد مسئله ی بسیار مهمی است، کمتر یا بیشتر از حد نیاز کار دستمان خواهد داد و ایجاد مسئله و اختلال می کند.
یاس و ناامیدی نیز به این صورت است که ما به رسیدن به خواسته ی مان امیدواریم، شور و شوقی برای رسیدن داریم منتهی به علت های متفاوت در رسیدن به خواسته و مقصودمان شکست می خوریم، یا حتی آن منبع خوبی را از دست می دهیم و در پس این اتفاق احساس غمی را تجربه می کنیم که می تواند حتی ما را به خودمان مشکوک و مظنون کند که ما دوست داشتنی، توانمند، خوب و ارزشمند نیستیم و دوباره همین باور معیوب در سطح شناختی(فکری) و هیجانی(عاطفی) بیشتر ما را درگیر خواهد کرد. این خواسته ی ما از خودمان و دیگران ایجاد یک نوعی انتظار می کند که عدم پاسخ دهی به این انتظار و نیاز می تواند ما را مایوس و ناامید نماید، اگر هم که نیاز و انتظاری بیش از حد توان آن فرد داشته باشیم تازه بیشتر مایوس خواهیم شد زیرا از پیش عدم برآورده شدن نیازمان و احساس ناخوشایند بعد از آن را امضاء کرده ایم.
v چطور با احساس غم بهتر کنار بیاییم؟
البته که هنگام مدیریت احساس غم، هر فرد میتواند به تجربهها و روشهای مختلفی روی آورد که منحصر به فرد و شخصی سازی شده برای آن فرد است و خوب است ما روش خاص خودمان را پیدا کنیم برای مثال فردی را می شناسم که دویدن بسیار به او کمک می کند اما برای شخصی دیگر رفتن به مهمانی حالش را بهتر می کند در کل، راهکاری که برای همه یکسان عمل کند وجود ندارد. اینجا پنج روش کلی برای مدیریت احساس غم را برایتان می گویم:
۱. پذیرش احساسات: به جای سعی در رد کردن یا دوری یا سرکوب یا انکار غم، سعی کنید آن را بپذیرید همان طوری که هست با همان درد و رنجی که همراه دارد در غم بنشینید و آن را تجربه و در عین حال مشاهده کنید . این اجازه میدهد که غم به طور طبیعی در زندگی شما جریان داشته باشد و به مرور کم رنگ تر شود. زمانی که به احساس غم تان اعتبار دهید و آن را به رسمیت بشمارید بعد از آن لازم است نیاز پشت غم را پیدا کنید و اگر در توان تان هست و می شود آن نیاز را برآورده کنید این بسیار برای شما کمک کننده است. خیلی مواقع دیده ام که زمانی که غم حرف میزند نیاز به آغوشی گرم دارد که بسیاری از ما این آغوش گرم را از خودمان و دیگران محروم کرده ایم.
۲. مکالمه و ارتباط با دیگران: در مورد احساساتتان صحبت کنید. با دوستان، خانواده یا حتی با مشاوران متخصص صحبت کنید. بیان غم میتواند کمک کننده و تسکین بخش باشد. زمانی که ما از احساساتی مثل غم سخن می گوییم مخصوصا با یک فرد امن و صمیمی در زندگی مان این به ما کمک می کند احساس غم را تنظیم کنیم و از بخش هیجانی تولید کننده ی غم به بخش شناختی مغز پل زده می شود که تنظیم کننده است.
۳. تغییر نگرش: تمرکز بر نقاط قوت خود و به یادآوری موقعیتها و زمانهایی که موفقیتهای قابل توجهی داشتید میتواند کمک کننده باشد. اگر به یاد داشته باشید بعضی از غم های ما ناشی از شکست بودند پس توجه به داشته هایمان و مزیت های رقابتی که داریم به جای توجه به نداشته هایمان بسیار می تواند به ما نگرش و بینش خوبی ببخشد. همین طور توجه کردن به انگیزه ها و کار هایی که از ته قلب ما را به وجد و شور و شوق می اندازند.
۴. فعالیتهای آرامبخش: انجام فعالیتهایی که شما را آرام میکند مانند ماساژ، دیدن یک فیلم مورد علاقه یا ورزش میتواند احساسات شما را بهبود ببخشد. همین طور مدیتیشن کردن منتهی به یاد داشته باشید که با انجام چنین کار هایی مثل موسیقی بی کلام و مدیتیشن و … سعی نکنید که احساس غم تان را سرکوب کنید، باز می گویم آن را به رسمیت بشناسید و به آن اجازه بروز دهید تا از نیاز و خواسته هایش به شما خبر دهد بعد از آن خودش بهبود می یابد.
۵. به دنبال کمک حرفهای بگردید: اگر احساس غم مداوم و شدیدی دارید، مشاوره حرفهای و مراجعه به یک روان شناس میتواند کمک کننده باشد. همین طور اگر با غم از دست دادن یا خیانت یا جدایی و یا یک سوگ عمیق و مزمن دست و پنجه نرم می کنید حتما به روان شناس مراجعه نمایید که بسیار می تواند در تسریع روند بهبودی شما در طول زندگی تان به شما یاری برساند.
اگر احساس غم، زبان داشته باشد، میتواند مدلی از نیازها یا تجربیات شخصی باشد که نیاز به توجه دارد. این احساس ممکن است نیازی به توجه، حمایت و احترام داشته باشد. معمولاً میگوید که به یادگیری از تجربیات گذشته و آگاهی از نقاط ضعف و قوت خود نیاز دارد.
برای کمک به فهمیدن نیازهای احساس غم، سعی کنید با دقت به خودتان گوش دهید و بسیار مهربان باشید. آیا نیاز به توجه دارید یا ممکن است به تأیید، تسکین یا حتی آغوش امن و مهربان نیاز باشد؟ با اینکه هر احساس زبان خودش را دارد، اما برای دقیقتر فهمیدن نیازهای احساسات خود، بهتر است که درباره آنها با دیگری امنی صحبت کنید.
v موارد دیگر برای بهبود غم:
ورزش کردن
انجام یوگا و مدیتیشن
خوردن غذا های سالم و مغزی و سبزیجات
وقت گذراندن با حیوانات خانگی
وقت گذراندن با دوستان و خانواده و افرادی امن و صمیمی
نوشتن افکار منفی روی کاغذ
نوشیدن مقدار لازم آب
داشتن خواب کافی برای بهبود سیستم شناختی سر تایم خوابیدن و سر تایم بیدار شدن
کمک کردن به دیگران و ایجاد حس همدلی در خود
گوش دادن به موسیقی های شاد و آرامش بخش
گرفتن مشاوره و روان درمانی
آفتاب گرفتن و دیدن طلوع خورشید
مصرف مواد معدنی لازم بدن ویتامین دی
نور پردازی مناسب در سالن ها و اتاق
v مواردی برای توجه بیشتر به سوگواری و غم شدید:
اول از هر چیز از معنی سوگ شروع می کنم، در معنای سوگ آمده است: (اندوه، حزن، ماتم، مصیبت، bereavement, grief, mourning, sorrow ) که همگی به شدت زیاد غم ناشی از دست دادن کسی یا چیزی یا حتی حیوانی اشاره دارند.
جنبه های متفاوتی برای سوگ وجود دارد و واکنش هر کسی به سوگ متفاوت و بسیار نسبی است. شدت سوگ بسیار به رابطه شخص با آن موضوع از دست رفته بستگی دارد و هر چقدر این رابطه صمیمانه تر بوده باشد از دست رفتنش نیز سخت تر خواهد شد.
بعضی از دست دادن ها و سوگ ها هستند که ما انتظار شان را داشته ایم بخاطر وجود یک سری پیش آمد ها و اتفاقات قبلی برای مثال درگیر شدن کسی با سرطان نوع منفی، منتهی بعضی از سوگ ها و از دست دادن ها هستند که بسیار غیر منتظره بوده اند و حتی در جا هایی ما توان کنترل و بهبود دادن شرایط را داشته ایم اما شاید به هر دلیلی انجام نشده اند، این نوع از سوگ ها بسیار شدید تر اند و غم و اندوه ناشی از آن و حتی احساس عذاب وجدان آن بسیار زیاد است و هر بار به شخص یاد آوری می کند که: (تو می توانستی اما نکری، اهمال کاری کردی، تنبلی کردی، توجه نکردی و …) و در کل بخاطر این غفلت بسیار غم و عذاب و رنج بیشتری را تجربه خواهد کرد.
در طول مدت اولیه ی سوگواری سعی کنیم از مراسم ها و شعائر آیینی مذهب خود کمال استفاده را ببریم و از حضور دیگران یاری بجوییم. وجود این شعائر و مراسم ها برای تسلی خاطر ما در طول تاریخ و سالیان سال شکل گرفته اند و می توانند بسیار مفید باشند و برای فرد تسلی بخش.
بعد از سوگ یکی از عواملی که می تواند به تسهیل تحمل این درد و رنج به ما کمک کند این است که به فعالیت های خاص انسانی و معنا بخش و خاص زندگی خودمان بپردازیم، این فعالیت ها می توانند برای بعضی کشیدن نقاشی در باب آن سوگ باشدی برای بعضی دیگر مطالعه و تحقیق در رابطه با سوگ و برای بعضی دیگر نوشتن در این باب، خوب است بررسی کنیم و ببینیم چه فعالیتی در طول زندگی ما برای ما معنا بخش و عمیق بوده است و به یاد مرگ و سوگ به آن فعالیت بپردازیم به نوعی یک مراسم و آیین خاص خودمان بوجود و طراحی می کنیم که به ما فضا و زمانی می دهد که می توانیم در این فضا و زمان به صورتی که حالمان را بهبود می بخشد به سوگ بنشینیم و سوگواری کنیم و بعد از این زمان حالمان بسیار بهتر خواهد شد و توان بلند شدن را پیدا خواهیم کرد برای ادامه دادن و کمک به هم نوعان ماتم زده ی خود.
این مراسم و شعائر می تواند خاص خودمان باشد و در خلوت خودمان منتهی اگر فردی صمیمی، امن و گرم می شناسید دارید حتما از اون دعوت کنید در این زمان کنار تان حضور داشته باشد، متوجه هستم که همگی ما به تنهایی نیاز داریم ولی اگر می توانید از حضور چنین شخص ارزشمندی یاری و کمک طلب کنید، البته که طلب کمک نشان دهنده ی شجاعت زیاد شماست.
سوگ به نوعی بهای از دست دادن کسی یا چیزی است و بهای دوست داشتن کسی. خیلی از اوقات هما ارزش ها و عشق به کسی که او را از دست داده ایم هما چیزی است که می تواند به ما قدرت بلند شدن و ادامه دادن و حتی مقابله با سوگ مخرب را بدهد اینکه بدانیم آن افراد دوست دارند ما زندگی شاد و خوب داشته باشیم و خوب و زیبا به مسیر و سفر زندگی مان ادامه دهیم. (دَردَم از یار است و درمان نیز هم-حافظ-)
انسان ها در فرآیند سوگ بالا و پایین های بسیاری را در فکر و احساسات شان تجربه می کنند پس اگر در سوگی هستید این اتفاق برایتان طبیعی ست و جای نگرانی نیست خیلی اوقات این احساسات متناقض و سخت هستند. می توانیم در فرآیند سوگ آنرا دو مرحله ای بدانیم، مرحله ی اول آن چهل روز تا شش ماه اول است که خیلی همگی متاثر و همدل هستند تا به ما یاری رسانند و تسکین خاطری باشند مرحله ی دوم زمانی ست که دیگران به سر کار و زندگی خود می روند حتی افراد نزدیک و درجه اول ما و ما می مانیم و همان غم شدیدی که تازه دیگران همدلی شان را از دست داده اند و از ما حتی انتظار می رود دیگر سوگمان را تمام کنیم، اما ما هنوز سوگواریم و غمگین؛ اجازه دهید من از کسانی که این را نمی دانند می خواهم که با این افراد بیشتر همدلی و مهربان باشید چون زخم خورده ی واقعیت این جهان هستند و خودم نیز با شما عزیزی که هنوز در سوگ هستید از عمق جان و با صمیمیت همدلی میکنم و می گویم حق دارید و (عیبی ندارد اگر حالتان خوش نیست) این نام یک کتاب نیز هست که توصیه می کنم مطالعه کنید.
همدلی با افراد سوگوار و تعیین نکرد زمان برای اتمام سوگواری شان و همین طور به رسمیت شناختن سوگ شان می تواند به ایشان کمک کننده باشد. هم نوا و هم رقص شدن، یک گوش شنوا، یک آغوش گرم، یک انسان امن و صمیمی و بی ریا و صادق بودن برای همراهی با ایشان یعنی دست یاری رساند که بسیار حائز اهمیتی حقیقی است. ایشان در زمستانی سخت قرار دارند: (وگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟ ز چشم دوستان دور یا نزدیک، مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی … دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای-اخوان ثالث-)؛ سلام شان را با گرمی و محبت پاسخ دهید و در بگشایید آنان در زمستان سوگ هستند، درکشان کنیم.
این مقوله به گونه ای است که ما در تنهایی هایمان تنها نیستیم و معمولا شخصی ترین تجربه های ما جهان شمول ترین آنان نیز هستند مثل مرگ و سوگ (هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای؟-سعدی-) این را هم بدانیم که اگر زور الکی بزنیم حالمان خوب نخواهد شد این مقوله یک فرآیند است و یک شبه و انتخابی نیست یک پروسه است، زور الکی چه بسا حالمان را بد تر نیز کند.
ما سوگ های متفاوتی داریم از دست دادن های بیشماری داریم و یکی از مهارت های مهم زندگی مهارت سوگواری کردن است که کمتر به آن پرداخته شده. ما در زمان سوگ علاوه بر اینکه خود آن شخص یا موضوع را از دست می دهیم، خودمان در ارتباط با آن را نیز است دست می دهیم برای مثال خودمان در رابطه با همسرمان که از او طلاق گرفته ایم را از دست می دهیم مورد بعدی از دست دادن فضایی است که با او تجربه می کرده ایم، این فضا و اتمسفر را نیز از دست می دهیم؛ خاطرات و نیاز های دو طرفه نیز هستند که بر رنج و سختی سوگ می افزایند.
در پایان مهارت سوگواری می تواند به مهارت بزرگ داشت تعبیر شود، یعنی ما ارزش ها، خاطرات مهم، دستاورد ها، و عشق و محبت و خدمات او را بزرگ می شماریم و به خود و دیگران یاد آور می شویم که این شخص یا موضوع چه بوده و چه اهمیتی داشته است، این بزرگ داشت بسیار می تواند برای ما تسلی خاطر باشد.
v مرور
در طول این مقاله کمی در رابطه با احساس غم بیشتر سخن گفتم و لازم دانستم که بیشتر این احساس را معتبر بشمارم. این احساس از نیاز های خاص ما سخن می گوید که لازم است بشنویم و برطرف شان کنیم. از تاثیرات فیزیولوژیکی و روانی اش نوشتم و در نهایت به راه هایی برای بهبود و مدیریت این احساس اشاره کردم، امیدوارم که این مقاله مورد توجه شما عزیزان قرار گرفته باشد و استفاده کرده باشید. دوستدار شما محمد نصوحیان.